بابيت و بهائيت و خيالاتي به اسم دين
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در مذاهب اسلامي دو مذهب اصلي شيعه و سني اثرگذارترين مذاهب اسلامي در طول تاريخ شناخته ميشود؛ مذاهبي كه دايره اثرگذاريشان از مرزهاي بلاد اسلامي گذشته و در محاسبات جهاني به آن توجه شده است.
از آنجا كه از اصليترين مؤلفههاي قدرت در هر جرياني جمعيت است، دولتهاي استعماري به فكر ايجاد تفرقه در ميان اين دو گروه بزرگ اسلامي افتادند تا بتوانند با شكستن اتحاد امت اسلامي آنها را ضعيف و از اين راه به منابع عظيم و ثروتهاي بي پايان مناطق تحت سيطره امت اسلامي دست پيدا كنند و همچنين دايره اثرگذاري مسلمانان را تنگتر سازند.
استعمار پير يعني انگلستان به خاطر نزديكي به اقوام عرب اهل سنت مامور ايجاد تفرقه در اين فرقه بزرگ اسلامي شد كه حاصلش ايجاد فرقه تكفيري وهابيت بود و روسيه تزاري به دليل نزديكي جغرافيايي و معاشرت با ايرانيان كه جمعيت اصلي شيعه بودند مأمور ايجاد تفرقه در ميان شيعيان شد كه حاصل آن ظهور فرقه بابيت و بهائيت بود.
در اواسط قرن 19 میلادی و تقريبا همزمان با تشكيل وهابيت، فرقه بهائيت نيز اعلام موجوديت كرد. بهائيت در واقع امتداد بابيت و بابيت محصول خيالات سيد علي محمد شيرازي از پيروان نحله شيخيه است. او در شب پنجم جمادی الاولی 1260ق در حضور ملاحسین بشرویهای (1و2) در اولين اثر مكتوب خود به نام تفسیر سوره یوسف مدعی بابیت امام دوازدهم شیعه شد(3) اما به بابيت و واسطه بودن بين مردم و امام زمان راضي نشد و چندي بعد با ادعای قائمیت خود را مهدی موعود معرفی كرد و سپس دعوي پيامبري نمود و كتابي به اسم «بیان» را به عنوان شريعتنامه و كتاب مقدس خود معرفی كرد؛ اما ظاهرا نبوت هم او را ارضاء نکردهف، پاي به عرصه خدايي گذاشت و خود را خدا و خالق عالم به پيروان خود معرفي كرد.
ياران باب يا حروف حي
ملا حسين بشرويهاي كه باب از او به "اول من آمن" (4) ياد ميكند، توانست در مدت پنج ماه هفده نفر ديگر از معتقدان به مكتب شيخيه را با خود همراه كند و هسته اوليه ياران باب را به اسم حروف حي تشكيل دهد كه با ملا حسين و باب جمعا نوزده نفر ميشدند و از اين زمان عدد 19 عدد مقدس بابيان انتخاب شد. اما در ميان حروف حي چهار نفر مهمترين افراد اين حلقه شناخته شده، اثرگذاري مهمي در روند پيدايش و گسترش و نيز رويگرداني از مسلك باب داشته اند. در ادامه به معرفي بعضي از اعضاي اصلي حروف حي ميپردازيم.
- ملا حسين بشرويه اي
اولين آنها خود ملا حسين بشرويه اي است كه به خاطر خدمات فراوان به بابيت القاب متعددي از باب دريافت كرد كه يكي از آنها لقب «باب الباب» (5) است. نقش او در استحكام پايه هاي بابيت به حدي بود كه علي محمد باب كه خود را خدا ميدانست، ظهور ملاحسین بشرویهای را به منزله بعثت و يا رجعت حضرت محمد اعلام كرد و او را واسطه فيض خود و بندگان دانست.(6) بهائيان كه در امتداد بابيت قرار داشتند، خود را چنان مديون ملاحسين ميدانستند كه حتي تثبيت خدا بر عرش الهي را ثمره فعاليتهاي او معرفي ميكردند تا آنجا كه میرزا حسین علی بهاء درباره وی میگوید:«لو لاه ما استوی الله علی عرش الصمدانیه و ما علی کرسی الوحدانیه»(7)؛ اگر ملا حسین بشرویه ای نبود، خدا بر عرش بینیازی و بر کرسی وحدانیت مستقر و تثبیت نمیشد!
ملا حسین بشرویهای در نبردي ميان مسلمانان و بابيان در قلعه طبرسی مازندران کشته شد.
ملا حسن بجستانی
تمجيدهاي بيجاي باب درباره افراد اطراف خود مثل ملا حسین بشرویه ای و ديگران باعث شد تا ملا حسن بجستاني كه از ديگر ياران باب نفس سليمتري داشت، از او رويگردان شود و از فرقه بابيت بيرون رود. خروج او باعث خروج عده بسياري از پيروان باب از اين فرقه شد.
ملا محمد علی بار فروش ملقب به قدوس
ملا محمد علي از اصحاب سرّ باب و در سفر و حضر با وي هم نشين بود. وي در سفري كه باب به قصد حج داشت همراه او بود و در همان سفر نام باب را در اذان جاي داد(8) و تلاشهاي زيادي را براي اعلام نسخ اسلام و جايگزيني بابيت به جاي آن كرد.
زرین تاج قزوینی (قره العین)
تنها زن از اعضاي حروف حي زرين تاج قزويني معروف به فاطمه قرةالعين يا طاهره بود. وي كه از پيروان مكتب شيخيه بود علاوه بر داشتن جمال و زيبايي به خانواده متشخص و صاحب كمالی منسوب بود و به همين دليل از سخنوري و علم بهره خوبي داشت و توانست با فريب جمال و حيله كلام بسياري را به مسلك باب جذب كند.
از مهمترين فعاليتهاي فاطمه قرة العين راهاندازي واقعه بدشت بود. وي در اين واقعه با هشتاد نفر از پيروان باب در دشت بدشت مجلسي برپا كردند و در آن مجلس قرة العين بدون مقدمه به صورت نيمه عريان و با آرايش و زيور در جمع مردان حاضر شد و خطاب به حاضران در مجلس گفت: «امروز، روزی است که قیود تقالید سابقه شکسته شد»(9) و او با اين كار، به طور رسمی نسخ اسلام و پایان راه مسلمانی را اعلام كرد. اين واقعه در واقع شروع جدایی بابيت از اسلام بود.
قرة العين پس از آشوبهاي فراون بالاخره پس از سه سال حبس، در ذیقعده 1278 ق در باغ ایلخانی، اعدام و جسدش در همان باغ به چاه انداخته شد.
آثار باب
علي محمد شيرازي از علم بهره چنداني نداشت. وي در شش سالگي براي تحصيل به مكتب خانه قهوه اوليا رفت و نزد شيخ محمد عابد شيخي مذهب درس خواند و تا پانزده سالگي در همان مكتب خانه به تحصيل پرداخت و سپس به همراه دايي خود به بوشهر رفت و تا بيست سالگي در آنجا به تجارت مشغول بود. وي در بيست سالگي به قصد زيارت به كربلا رفت و يك سال در كلاسهاي سيد كاظم رشتي شركت كرد. در واقع اين يك سال همه تحصيلات علمي باب بود و باب با همين پشتوانه علمي ناچيز به نگارش كتابها و رسائل متعددي پرداخت. تأليفات باب كه بدون پشتوانه علمي لازم نوشته شده بود، آثاري مشوش با ادبياتي درهمريخته بود كه از آنها بيشتر براي طرح ادعاي مختلف باب استفاده ميشد و در آنها از استدلال، برهان، اخبار موثق قابل اعتنا و منابع علمي دقيق خبري نبود.
برخی از آثار باب
تفسیر سوره یوسف يا (قیوم الاسماء):
اولين اثر باب كه او در آن ادعاي باب امام زمان بودن خود را مطرح كرده و در واقع اعلام رسمي حركت باب است.
بيان
علي محمد شيرازي بعد از تفسير سوره يوسف به نگارش شريعتنامه خود به اسم بيان پرداخت كه به دو زبان فارسي و عربي نوشته شده است و متن آن به حدي پراكنده و سخت است كه هر خوانندهاي ميتواند معنايي از آن در نظر بگيرد و طرفداران باب از اين ابزار براي توجيه اشتباهات باب استفاده ميكنند.
دلائل سبعه
از آثار ديگر باب كتاب دلائل سبعه است كه در واقع دفاعيه باب بوده كه او در زمان بازداشت در قلعه ماكو در اثبات خود نوشته است. اين دفاعيه دو بخش فارسي و عربي دارد كه بخش فارسي آن چهارده صفحه است و باب در آن هفت دليل بر حقانيت خود بيان كرده است. در بخش دوم آن كه عربي است او در هفتاد و دو صفحه به تفصيل به ادعاي خود پرداخته است و در آن از آيات و روايات اسلامي براي اثبات حقانيت خود استفاده كرده است.
البته دلايل سبعه كه استدلاليترين كتاب باب است نتوانست حتي براي ساعتي در مقابل استدلال علما و بزرگان در دادگاه ناصرالدين شاه دوام بياورد و محتواي آن پرونده جرائم باب را سنگينتر كرد.
نكته جالب آن است كه نگاشته هاي باب پر از غلطهاي ادبي و اسلوبي بود تا آنجا كه اعتراض اطرافيان باب را بر انگيخت و او در پاسخ آنها گفت: «چون به فرات رسيدم، زوائدي را در خود مشاهده كردم كه شايسته من نبود، پس آنها را به دريا ريختم كه از جمله آن زوائد علم ادبيات عرب بود!» همين ضعف ادبي و محتوايي باعث شد تا بهاءالله به خاطر حفظ ظاهر و جلوگيري از اعتراضات و انتقادات پيروان خود اكثر آثار باب را نابود و يا از دسترس عامه مردم خارج كند.
از آنجا كه بزرگان باب را نقد کرده بودند و نيز بهائيت با فاصله اندكي از اعدام او اعلام موجوديت كرده بود بيشتر رديهها بر بهائيت نوشته شده است كه در بخش دوم مقاله به آنها خواهيم پرداخت.
دادگاه باب
ادعاهاي گزاف باب باعث شد تا حكومت وقت به درخواست بزرگان و علماء به مقابله با او بپردازد و در صفر 1264 ق او را به تبريز تبعيد و در قلعه چهریق در نزدیکی ارومیه زنداني كرد.(10)
مدتي بعد و در واپسین روزهای سلطنت محمد شاه، سیدعلیمحمد باب را از قلعه چهریق به تبریز بردند و مجلسی با حضور وليعهد وقت، ناصرالدین ميرزا (ناصرالدين شاه) و چند تن از علما برای محاکمه یا مناظره با باب تشکیل شد. اما باب حتي در غل و زنجير هم دست از ادعاهاي عجيب خود برنداشت و در مجلس مناظره نيز مدعي وحي و اعجاز شد؛ غافل از اينكه در محكمهاي كه قضاتش عالمان ديني باشند، ديگر جاي اين كارها نيست. باب كه در اثبات ادعاي خود عاجز مانده بود به عجز و لابه پرداخت و خطاب به وليعهد توبه نامه كتبي نوشت.
اعدام باب به علت احتمال مشكل رواني او كه بعضي از علما مطرح كرده بودند، مدتي به تأخير افتاد تا بزرگان صاحب فتوا درباره او به توافق رسيده، فتواي صريحي صادر كردند.
ادوارد براون در اين باره مينويسد: «دعاوي مختلف و تلوّن افكار و نوشتههاي بيمغز و بياساس و رفتار جنونآميز او علما را بر آن داشت كه به علت شبهة خبط دماغ، بر اعدام وي رأي ندهند».البته اين احتمال در باره باب بي جا نبود، چراكه خود مورخان بهائي نوشتهاند، عليمحمد باب در تابستانهاي داغ به قصد تسخير خورشيد ساعتها زير آفتاب سوزان مينشست و به ورد و ذكر مشغول بود و احتمال دارد آن گرماي طاقت فرسا عقل و روان او را به مشكل دچار كرده باشد.(11) اين مسئله را دو تن از علماي تبريز در زمان بازداشت باب در قلعه چهريق در نامه اي به او يادآور شده و چنين نوشته بودند:
«سيد عليمحمد شيرازي! شما در بزم همايون و محفل ميمون، در حضور نوّاب اشرف والا وليعهد دولت بيزوال، اَيّده الله و سدده و نصره، و حضور جمعي از علماي اعلام، اقرار به مطالب چندي كردي كه هريك جداگانه باعث ارتداد شماست و موجب قتل. توبة مرتد فطري مقبول نيست، و چيزي كه موجب تأخير قتل شما شده است، شبهة خبط دماغ است كه اگر آن شبهه رفع بشود، بلاتأمل احكام مرتد فطري به شما جاري ميشود.»(12)
اعدام خداي دروغين
باب كه قدرت طلبي و توهم خدائي دست از سر او بر نداشته بود حتي بعد از نوشتن توبه نامه دست از گزافهگويي برنداشت و تا روزی که زنده بود در حال افزایش مقامات دروغین خود بود و همچنین دیگر طرفدارانش نیز با حمایت بیگانگان، آشوبهایی را در گوشه و کنار مملکت به راه انداختند که تحمل آن برای دولتمردان ممکن نبود.
اميركبير كه در آن زمان در مقامت صدارت اعظم قرار داشت، تسامح بيش از اين را به بهانه مشكل رواني او جائز ندانسته، دستور اعدام باب را صادر کرد و بالاخره او را در روز بیست و هشتم شعبان 1266 مطابق با اول تموز، در میدان صاحبالزمان تبریز به دار آویخته و تیر باران کردند.(13)
ادامه دارد...
نویسنده: حجت الاسلام عبدالصالح شمساللهي؛ نویسنده و پژوهشگر حوزوی
منابع:
- تلخیص تاریخ، ص 49.
- ملا حسين بشرويه اي اولين و نزديك ترين يار باب و اولين نفر از حروف حي يا همان حواريون باب است.
- سید علی محمد باب، تفسیر سوره یوسف، ص 3.
- اول كسي كه ايمان آورد .
- راه رسيدن به باب .
- سید علی محمد شیرازی، بیان فارسی، واحد 1، باب2.
- ایقان، ص148 ، بند248.
- تلخیص تاریخ ، ص122.
- همان ، ص 271-273.
- ر. ک. حضرت باب ، ص 256.
- اشراق خاوري، 1334، ص 67.
- كشف الغطا، ص 205.
- ابوالقاسم افنان، چهار رساله تاریخی درباره قره العین، ص 42./۹۲۵/ ی ۷۰۳/ش